درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان نماز و عترت
پیامبر اكرم(ص) فرمود : "جُعِلَتْ لی الارضُ مسجداً و طهوراً" (زمین برای من محل سجده و پاك وپاك كننده آفریده شده است.) و برای امّتم نیز زمین محل سجده و پاك و پاك كننده آفریده شده است. "جُعِلَتْ لِاُمتی الارضُ مسجداً و طهورا" (خصال شیخصدوق، باب الاربعه، پس خاك خالص چیزی است كه به اتفاق جمیع طوائف مسلمین، سجده بر آن صحیح است. وقتی رسول خدا به مدینه منوره تشریف آوردند و دستور ساختن مسجدالنبی را دادند، در آن زمان مسجد فرش نداشت و پیامبر(ص) روی همان زمین مسجد، روی همان خاكهای مسجد سجده می كردند. در زمان ابوبكر و عثمان و عمر و حضرت علی(ع) نیز روی همان زمین مسجد سجده می نمودند. بنابراین تمام نمازهای پیامبر روی زمین بوده و سجده های پیامبر و مسلمانهای صدر اسلام، بر روی خاك بوده. پس قطعاً سجده بر خاك صحیح است و شیعیان كه بر روی خاك سجده می كنند، به واسطة تأسّی و متابعت از رسول خداست؛ پس قطعاً نمازهایشان صحیح است. شیعه سجده را بر تمام زمین جائز می داند، چه سنگ باشد و چه خاك. ثانیاً چون شرط است كه محل سجده باید از هر نجاستی پاك باشد و سجده بر زمین نجس جایز نیست، بدین جهت شیعیان قطعه ای از خاك پاك (مهر) را به همراه خود دارند، تا هر وقت خواستند نماز بخوانند،بر آن خاك پاك سجده كنند. زیرا نمی دانند هر خاك و زمینی كه بر آن می خواهند سجده كنند، پاك است یا نه، بدین جهت یك قطعه خاك پاك را كه یقین به طهارتش دارند، انتخاب می كنند و بر آن سجده می كنند. علاوه بر این، چون سجده عنوان خضوع و خشوع در مقابل عظمت پروردگار دارد و نمازگزار باید اشرف اعضای بدن را كه پیشانی است، بر زمین بگذارد، پس سر بر خاك گذاشتن در حالت عبودیت و بندگی، بیشتر دلالت بر خضوع و خشوع در پیشگاه پروردگار دارد، نسبت به سایر اشیاء دیگر. اما اگر انسان در حال سجده، پیشانیش را به سجاده گران قیمت یا بر فرش نرم و لطیف، یا بر حریر و برلیان و طلا و نقره، یا بر جامه های گران قیمت بگذارد، اینها دلالت بر تواضع و خشوع نمازگزار نسبت به پروردگار نمیكند. علی بن جعفر از برادرش حضرت موسی بن جعفر(ع) سؤال كرد : آیا انسان می تواند از فرش حریر و سجاده حریر، همین طور از فرش دیباج و سجاده دیباج استفاده كند؟ بر روی آنها بخوابد، تكیه دهد، بایستد، نماز بخواند؟ امام( فرمود : خوابیدن، نشستن و و سایر استفاده ها از آنها اشكالی ندارد، اما نمی تواند بر روی آنها سجده كند.( بحارالانوار، ج85، ص146) بنابراین می توان نتیجه گرفت كه باب شدن مهر از زمانی است كه زمین مساجد فرش شده اند، و دیگر جایی بر سجده كردن نبوده و مهر از آن جا باب شده است و برروی آن شیعیان سجده می كنند شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : ملیحه
آيا موسيقي و اشعار عرفاني ميتواند ما را به خدا نزديك كند؟ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : ملیحه
راهکارهای هشت گانه توجه در نماز از سوی آیت الله وحید خراسانی
آیت الله وحید در پاسخ به سوالی در خصوص توجه در نماز، رعایت امور هشتگانه را توصیه کردند. متن سوال و پاسخ معظمله که در پایگاه اطلاعرسانی این مرجع تقلید قرار دارد به این شرح است. سوال چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّهمان به خدای تعالی باشد؟ پاسخ: بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از: *اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(علیهالسلام) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیهی دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9) *دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که دربارهی نماز وارد شده تامّل نماید. *سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن ابییعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق7 اذا صلّیت صلاه فریضه فصلّها لوقتها صلاه مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا») *چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید. *پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تانّی و آرامش بخواند. *ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر مینماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او رو بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخواستی (کافی عن ابیجعفر7 قال: «قال رسولالله (صلی الله علیه و آله) اذا قام العبد المومن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی راسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی) *هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. (عنه (صلی الله علیه و آله) ... و اظّلته الرحمه من فوق راسه الی افق السماء و الملائکه تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی) *هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن. پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : ملیحه
استاد مطهری در کتاب" آزادی معنوی" مینویسد
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد امّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه ی آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی میکرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوهِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد." در باب آثار و عقوبات سبک شمردن نماز، روایتی از حضرت ختمی مرتبت به نقل از دختر مکرمهشان نقل شده است که بسیار تکانهنده است:"حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: « فقالت: یا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلـم پرسیدند: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهایی که نمــازشان را سبک می شمارند چه هست بر ایشـان. این سبـک شمردن صحبتهای مختلف دارد یعنی: یکی این است که در اول وقت نماز نخواند، یکی این است که در موقع خـــواندن نمـاز زیاد به آداب و حـدودش مقیـد نباشد، سعی نکند که آن شرایـط فضیلت را مراعات کند، بطور کلـی سبک بشمارد. یکی از صور سبک شمردن تاخیر از اول وقـت است ولی ممکن است یکی در اول وقت هم بخواند ولی به شرایط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله این صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذکـرمی کنیم. در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال میکند که کســی که نمــازش را سبک بشمارد چه میشود؟ اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما میکنیم، برکت از آن برداشته میشود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی میبینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت میکنند، خدمات زیــاد میکنند
« قال رسول الله ( ص ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشره خصله »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا میکند ( خیلی تهدید کننده است ) ، « ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامه اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج میشود. « فاما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا »، اما شش خصلتی که خدا پیش میآورد در دنیا برای کسانی که نمــاز را کوچک می شمارند:1- « فالاولی یرفع الله البرکه من عمره »: اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما میکنیم، برکت از آن برداشته میشود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی میبینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت میکنند، خدمات زیــاد میکنند مثلا فرض کنید صاحب همین کتاب، مجلسـی، اهل تزکیه بوده، اهـل باطن بوده، فلیسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتی که کرده، مرجعیت که داشته، چقــدر کتاب نوشته، کتابهایش اگــر بنا باشد که به ما بدهند از روی آن بنویسیم تا آخر عمــر تمام نمیکنیم؛ عمر با بــرکت بوده؛ مقصود طولانــی بودن عمر نیست، برکت در عمر، اشتباه نکنید. کسانی که در نمـاز سستی میکنند از عمرشان برکت گــرفته میشود؛ چیز عجیبی است بعدش هم روی این مسـاله دقت کنید این عمـرها که میگذرد، عمـر ماها و عمر بعضیها چگونه است در مقایســه با آنها از لحــاظ برکت؛ یرفع الله البرکه فی عمره. ![]() 2- « یرفع الله البرکه من رزقه »: برکت را از روزیشــان هم بــر میدارد. برکت از روزی هم این نیست که انســـان کم پول بدست میآورد یا زیاد؛ نه؛ برکت در زندگی و معیشت است که آن را خــدا بر میدارد. 3- « و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی که مبتلا میشود این است که خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر میگیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه میکنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یک سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق میفهمند، این را با ذوق و دل میشود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یک چیزی است که اهل دل و اهل ذوق میفهمند. 4- « و کل عمل یعمله لا یوجر علیه »: هر عملـی که انجام میدهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمیشود. 5- « و لا یرفع دعاوه الی السماء »: پنجمی اش این است که دعــای او مستجاب نمیشود. 6- « والسادسه لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره میشود، یعنی صالحان که برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی میکنند که وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست. این شش خصلتی که در دنیا پیش میآید برای آنها که نمازشــان را کوچک می شمارند. « و اما اللواتی تصیبه عند موته » تکرار میکنم کوچک شمردن نماز، تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نکردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازی نکردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نکردن خلاصه سبک شمردن.
و اما آن سه تا که در وقت مرگش به او میرسد:1-« فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است که مرگش به صورت خفتبــار میشود. 2- « والثانیه یموت جائعا »، گـرسنه میشود موقــع مرگ، این گرسنگی یک گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است که غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی که از اینجا به بــرزخ منتقل میشوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع میشود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یک چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست. « و الثالثه لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمیکند و او را تزکیــه نمیکند و عذاب الیـم هم برایش هست. اینها برای کســی است که تهاون بصلاته."
3- « والثالثه یموت عطشانا »، سومی هم این است که در حال تشنــگی است فلو سقی من انهار الدنیا لم یرو عطشه.
« و اما اللواتی تصیبه فی قبره »،
اما سه تــای دیگر که در قبر و بــرزخ به او میرسد این است که: 1-« فاولاهن یوکل الله به مَلکا یزعجه فی قبره »، حالا ما فکر میکنیم این سستیها که در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است که خـدا میبخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است که در اینجا وارد شده دقت کنید. اولش این است که خــدا مَلَکی را موکل میکند که در قبرش به او عذاب میکند در بـــرزخ. 2- « و الثانیه یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز که خدا برای او پیش میآورد این است که عــالم قبرش برای او تنگ میشود؛ این را دیگر نمیفهمیم که چگونه تنــگ میشود. 3- « الثالثه تکون الظلمه فی قبره »، و سومی اش این است که عالــم قبرش برای او ظلمــانی میشود. « و اما اللواتی تصیبه یوم القیامه »،
اما آن سه تای دیگـــر که در روز قیــامت برایش پیش میآید وقتی که از قبرش خــارج میشود و به قیامت و محشــر قـدم میگذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوکل الله به ملکا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است که خدا ملکی را موکل میکند که او را بـه "رو میبرند" توجــه میکنید نماز خوان است مردم هم نگاه میکنند؛ غیـــر عـادی میبرند. « و الثانیه یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است که در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او میکشند. « و الثالثه لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمیکند و او را تزکیــه نمیکند و عذاب الیـم هم برایش هست. اینها برای کســی است که تهاون بصلاته."
سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : ملیحه
![]() ![]() |